عشق مامان و بابا آرشیدام

...

...

آرشیدای عزیزم بابایی تصمیم گرفت ٢٤ شهریوز ما رو ببره اصفهان . صبح روز ٢٤ شهریور ١٣٩٢ راه افتادیم به سمت اصفهان به مدت دو روز . درسته شما ما رو اذیت کردی تا حدودی چون هم خسته بودی هم سرما خوردگی داشتی ولی با این حال خوش گذشت عزیز مامانی. اینم عکسای خونوادگیمون در اصفهان. بقیه عکس ها در ادامه مطلب بقیه عکس ها در ادامه مطلب. آرشیدا خانم در سی و سه پل آرشیدا خانم و بابایی در چهل ستون آرشیدا خانم و مامانی در منار جنبان آرشیدا خانم سوار بر ماشین روبروی سی و سه پل آرشیدا خانم و بابایی پارک روبروی بازار اصفهان آرشیدا و بابایی باغ پرندگان خانوادگی در پل خواجو ...

...

...

...

آرشیدام جدیدا به همه چی دست میزنی مخصوصا به میز تلویزیون و عوض کردن شبکه های تی وی تا میام دعوات کنم میخندی و بیشتر جیگر میشی و خوردنی. ...

آرشیدام جدیدا به همه چی دست میزنی مخصوصا به میز تلویزیون و عوض کردن شبکه های تی وی تا میام دعوات کنم میخندی و بیشتر جیگر میشی و خوردنی. ...

آرشیدای عزیزم خیلی وقت بود با دوستان نی نی سایت میخواستیم قرار بزاریم بالاخره موفق شدیم فقط با خاله زهرا قرار بزاریم و همدیگر رو ببینیم. اما متاسفانه امیر علی جیگر خاله شروع به گریه کردن کرد و ما رو خیلی ناراحت کرد و تصمیم گرفتیم زود خدا حافظی کنیم خدا رو شکر وقتی باباشو دیده بود تو ماشین آروم شده بود. اینم عکس آرشیدام با امیر علی جون ...

آرشیدام جدیدا به همه چی دست میزنی مخصوصا به میز تلویزیون و عوض کردن شبکه های تی وی تا میام دعوات کنم میخندی و بیشتر جیگر میشی و خوردنی. ...